وصیت نامه فقیه و عارف وارسته بانوى امین اصفهانى
بسم الله الرحمن الرحیم
او را، در قرون اخیر، در حوزه هاى علوم دینى، در بین بانوان، همانندى نیست، با مشکلات بسیارى که برایش رخ داد، در متن زندگى اجتماعى و خانوادگى، با انجام وظایف مادرى، به تحصیل علوم و معارف دینى همّت گماشت. مقدم بر تحصیل و درس، تهذیب نفس را سرلوحه کار خویش قرار داد. در علوم نقلى به مقام اجتهاد نایل آمد و در علوم عقلى حکمت متعالیه، بافت اندیشه او شد. حقایق عرفان نظرى را نوشید و ذکر و عشق الهى قوت روانش شد. با قرآن همدم بود و با سخنان معصومین(ع)، انسى مدام داشت. در هر زمینه اى، گفته هاى صائب و رهگشا عرضه داشت. ژرفایى و نورانیّت نوشته هاى او حکایتگر اوج روحى و سفرهاى ملکوتى اوست.
چون روایت شده است: «من ماتَ بلا وصیت ماتَ میتة جاهلیّة» بر آن شدم کتاب را با وصیتم پایان برم، تا خوش پایانى داشته باشد.
نخست آموزه رسول خدا(ص) را در راه و رسم وصیّت، با روایت شیخ طوسى(قده) از کتاب «تهذیب» مى آورم.
امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا فرمود: کسى که هنگام فرا رسیدن مرگ، وصیتى نیکو نکند در خود و جوانمردى او کاستى است.
پرسش شد: چگونه باید وصیت کرد؟
حضرت فرمود: وقتى مرگ او نزدیک شد و مردم گرد او جمع شدند، چنین بگوید:
«اللهم فاطر السموات و الارض، عالم الغیب و الشهادة، الرحمن الرحیم. اللّهم انّى اعهد الیک فى دارالدنیا انّى اشهد ان لااله الااللّه انت وحدک لاشریک لک و انّ محمدا عبدک و رسولکَ، و انّ الجنة حقّ و النّار حق و انّ البعثَ و الحسابَ حق و العدل و القدر و المیزان حق و انّ القرآن کما انزلتَ و انّکَ انت اللّه الحق المبین. جزى اللّه محمدا(ص) خیرالجزاء، و حیّااللّه محمدا و آل محمد بالسّلام. اللّهم یا عدّتى عندَ کُربتى، و یا صاحبى عندَ شدَّتى، و یا ولیّى فى نعمتى الهى و اله آبائى لاتکلنى الى نفسى طرفة عینِ. کنتُ اقرب مِنَ الشّر و أبعدُ مِنَ الخیر، و آنس لى فى القبر وحشتى واجعل لى عهدا یوم القاک منشورا.»
پس از قرائت این دعا، آنچه را که، به اعتقاد من، مایه خوشبختى، کامیابى، کمال و رستگارى است، به برادران و خواهران دینى ام، توصیه مى کنم و از خداى تعالى، توفیق دستیابى به آنها را براى خود و همه برادران و خواهران مؤمن، خواستارم.
سفارش مى کنم ترا به پرواى خدا، پروایى سزاوار خداوندیش.
با تمام وجود، روى به سوى او دار و تمام همّت خود را وقف ساحت قدسش نما. در هیچ حالى از حالات، به گاه آسانى و سختى، تندرستى و بیمارى خوشى و ناخوشى، سازگارى و ناسازگارى، نیاز و بى نیازى، به مقدار یک پلک به هم زدن، از خداى سبحان، غافل مشو. دائم با زبان و دل، به یاد او باشد؛ به ویژه به هنگام انجام فرمان ها و ترک نهى هاى او، جلّ شانه.
چونان که امام صادق(ع)، در ضمن سخنانى به ابى عبید مى فرماید:
«وذکراللّه کثیرا أما أنى لا أعنى: سبحان اللّه و الحمدللّه و لااله الااللّه و اللّه اکبر، و ان کان منه، و لکن ذکراللّه عند ما احلّ و حرّم، ان کان طاعة عمل بها و ان کان معصیة ترکها.»
منظور آیه شریفه که فرمود: مدام خدا را به یاد داشته باشید، گفتن ذکر: «سبحان اللّه والحمدللّه و لااله الااللّه و اللّه اکبر» نیست (گرچه آن هم ذکر است)؛ بلکه ذکر خدا آن است که: در برخورد با حلال و حرام، او را یاد آورید، اگر فرمانى است اطاعت کنید و اگر گناهى است واپس روید.
مدام این آیه از سوره نور را آویزه دل بدارید:
«رجالُ لاتُلهیهم تجارةُ و لابیع عن ذکراللّه و اقام الصلوة و ایتاءالزکوة یخافون یوما تتقلّب فیه القلوب و الابصار لیجزیهم اللّه احسن ما عملوا و یزیدهم من فضله واللّه یرزق من یشاء بغیر حساب.»
زیرا کارها با تقوا پذیرفته مى شود. چونان که خداى تعالى فرمود:
«انّما یتقبل اللّه من المتقین» با تقوا نفس کمال مى یابد و به مرتبه عبودیّتى که باطن و کنه آن رسیدن به مقام ربوبیت است نائل مى شود. به وسیله همین تقواست که دانش، نصیب انسان مى گردد:
«اتقواللّه و یعلمکم اللّه » علمى که خاستگاه آن تقوا باشد، جز دانشى است که با کسب و تعلیم به دست آید، چه دانش نظرى از سنخ نقوش است و آن را نور و روشنایى نیست. همان طور که شیخ بهایى به فارسى سروده است
علم رسمى سربسر قیل است و قال
نه از او کیفیّتى حاصل نه حال
اما علمى که از راه تقوا نصیب گردد، نورى است که خدا در قلب هر کدام از بندگانش بخواهد مى افکند.
تو را به فراگیرى معرفت خداى عزوجل و کسب محبت او، و اشتیاق به دیدارش توصیه مى کنم چه کسى جز این راه به کامیابى و سعادت نرسد، آن را که معرفت نیست اگر اعمال جن و انس را داشته باشد، کارهایش بى محتوا و بى بها است همان طور که روایات بسیارى گویاى آن است.
در تحصیل معرفت الهى، کسب تقوا و خوشنودى او تلاش کن و در این مهم، نستوه باش. بدان! اهل تقوا را مکانتى مطمئن در مجلسى پسندیده، نزد خداى تواناست.
پیوند قلبى و ایمان خود را به خدا، پیامبران و جانشینان او استوار ساز، زیرا هر که به خدا بپیوندد، به دستگیره محکم و ناگسستنى دست یافته است.
عمل صالح و شایسته انجام بده. بدان! خداى عزوجل کار هیچ مرد و زنى را ضایع نمى کند.
اعمال و رفتارت را براى خدا خالص کن و در قبال آن کارها مزدى مَطَلب؛ بلکه کارهاى خالصت را نردبان لقاء و دیدار خداى تعالى کن، همان طور که گوینده والامقام فرمود:
«فمن کان یرجوا لقاء ربّه فلیعمل عملاً صالحا و لایُشْرک بعبادة ربّه أحدا.»
هر کس لقاى حق را مى جوید باید عمل صالح و شایسته انجام دهد و در عبودیت پروردگار، هیچ کس و هیچ چیز را شریک قرار ندهد.
در همه کارهایت به خدا توکل کن زیرا هر کس امورش را به خدا بسپارد، خداوند او را بس است. به آنچه از جانب او رسد خوشنود و به فرمان هاى او سرسپار.
بدان! منزل رضا و تسلیم مقامى بس بزرگ است، هر کس بدان مقام رسد به کامیابى عظیمى دست یافته است. بر بلاها و پیشامدهاى ناگوار صبور باشد؛ زیرا خداوند مزد صابران را بى کم و کاست مى دهد.
بدان! راه وصول به عرفان الهى و رسیدن به مقام رضا، جز با پیروى پیامبر(ص) نشاید. دوستى و ولایت اهل بیت رسول(ص) را به دست آور؛ زیرا آنان دستاویز محکم و ریسمان استوار الهى و کشتى نجات اویند. هر کس به آنان توسل جوید به ساحل نجات رسد و هر کس از آنان جدا شود، از جایى که خود نداند تباه و هلاک گردد؛ زیرا با محبت و اطاعت آنان، سالک، راه نجات و پیروزى را پوید. سلوک، بدون راهنمایى آنان ناممکن است.
در حدیث آمده است:
«بنا عرف اللّه و بنا عبداللّه ، لولانا ما عرف اللّه .»
پیامبر در حدیثى مشهور فرمود:
«و ما نودى بشى ء من الولایة.»
گرد محرمات و مکروهات مرو بلکه میل چیزهاى شبهه دار مکن زیرا، آلوده شدن به کارهاى حرام راه خدا را بر رویت ببندد، و حجاب بین تو و پروردگارت گردد. بى شک، انجام مکروهات و ارتکاب چیزهاى شبهه دار، پرتگاه افتادن در حرام الهى و مایه هلاکت ناگهانى است و ترک کارهاى شبهه دار عامل نجات از حرام هاست. فرایض را نیکو به پاى دار و نفس خود را بر انجام مستحبّات دینى و نوامیس الهى و کارهاى شایسته وادار کن.
در صحت کارها و وظایف دینى ات بکوش و آنها را تا درجه پذیرش درگاه حق بالا ببر؛ آنسان که شایستگى عرضه به ساحت قدس او را بیابد و مورد لطف و عنایت او قرار بگیرد. با خواسته هاى نفسانى ات مبارزه کن او را از اخلاق ناپسند پاک کن و به صفات خوب و پسندیده بیاراى. با تمام توانت از غفلت و بطالت بپرهیز. هر صبح و شام از نفس خود حساب بکش و کارهاى او را نظاره کن؛ مباد، یک چشم بر هم زدن از جاده طاعت حق کنار رود.
جان، مال و تمام نیرویت را در راه رضاى خدا بکار بگیر.
خود وصى خویش باش. با ثروت و دارائى هایت چنان کن که دوست دارى پس از مرگت، با آن کنند. همان طور که امیرمؤمنان(ص) فرمود:
«یا ابن آدم! کُن وصى نفسِک واعمل فى مالک ما تُؤثَر اَن یُعمل فیه.»
و به فرزند خود، امام حسن(ع) توصیه مى کند:
«یا بنىّ لاتخلفنّ وراءک شیئا مِنَ الدّنیا فانّک تخلفه لاحد رجلین امّا رجل عمل فیه بطاعة اللّه فسعد بما شقیت به و امّا رجل عمل فیه بمعصیة اللّه فشقى بما جَمَعتَ له فکنت عونا له على معصیة و لیس أحد هذین حقیقا أَن تؤثر على نفسک و تحمّل له على وزرک.»
«پسرکم! چیزى از دنیا به جا منه؛ چه آن را براى یکى از دو کس خواهى نهاد: یا مردى که آن را در طاعت خدا بکار برد، پس به چیزى که تو بدان بدبخت شده اى نیکبخت شود، و یا مردى که به نافرمانى خدا در آن کار کند و بدانچه تو براى او فراهم کرده اى بدبخت شود پس در آن نافرمانى او را یار باشى و هیچ یک از این دو در خور آن نبود که بر خود مقدمش دارى.»
نیز از آن حضرت روایت شده است:
«لیس لاحدِ من دنیاه الا ما انفقه على اخراه.»
براى هر کس از این دنیا آنچه باقى مى ماند که در راه آخرت صرف کند.
در ساماندهى امور مؤمنان و مسلمانان بسیار بکوش.
در این زمینه امام صادق(ع) از پیامبر(ص) چنین نقل کرده است:
«مَن أَصبح و لایهتم بأمور المسلمین فلیس بمسلم.»
مسلمان نیست کسى که شب را به صبح برد و در فکر سامان بخشیدن به امور مسلمانان نباشد.
روایات بسیارى در این زمینه رسیده است.
به همه مخلوقات خداى سبحان، همنوع و غیر همنوعت نیکویى کن.
با پیامبران، چونان یک فرزند باش، جوانان را چونان یک برادر و کودکان را چونان پدر. آنچه را براى خود دوست دارى براى دیگران دوست بدار و آنچه را بر خود روا نمى دارى بر دیگران روا مدار. حق هر صاحب حقّى را به گونه اى مناسب أدا کن، با آنان مدارا کن، بلکه با دشمنت نیز مدارا کن. تا مى توانى لغزش ها و عیب هاى آنان را پوشیده دار.
مبادا به دنیا دل ببندى، چه شیفتگى دنیا مصدر هر خطایى است. از نفس اماره خطاکار غافل، اشتباه گر، بازیگر، شهوت گراى، زینت خواه بر حذر باش؛ زیرا آن دشمن ترین دشمنان توست، روایات شاهد بر این مدعاست.
از فریب آرزوهاى دراز، مربوط به این زندگى مادى بپرهیز و کار آخرت را براى دستیابى به آن آرزوها، به تأخیر مینداز. دنیایى که خداى سبحان، آن و طالبانش را مذمّت کرده و به طالبان او وعده آتش را داده است.
خداوند تعالى در قرآن کریم مى فرماید:
«الذین لایرجون لقائنا و رضوا بالحیاة الدنیا و اطمأنّوا بها و الذین هم من آیاتنا غافلون، اولئک مأواهم النّار بما کانوا یکسبون.»
نفس خود را با سرکوبى خواست هایش به رنج افکن، با لذت ها و هوس هایش برخورد کن تا از بردگى نفس امّاره آزاد گردى و از دام هاى شیطان مکّار در امان مانى.
عمرى را که تنها سرمایه توست غنیمت دان و در تجارتى سودمند او را بکار گیر تا گرفتار خسران و زیان نگردى.
آگاه باش، هیچ کس بدون ریاضت هاى توان فرسا و جهادى دشوار، چون: تهذیب اخلاق، پیراستن جان از پستى ها و آراستن آن به صفات والا و ترک رسم ها و عادت ها و فارغ ساختن قلب از غیر حق و مداومت بر یاد خداى واحد قهار و مراقبت هوشیارانه بر این مهم، به مقام موحّدان، متوکلان، صالحان و متقین، دست نیابد.
با این ریاضت ها و کوشش ها نفس مهیاى تابش انوار معرفت و یقین مى گردد و در پرتو این انوار و شناخت از بستر طبیعت و ماده به مقام والاى علیین عروج و پرواز مى کند.
پس تا فرصت است، پیش از سپرى شدن مهلت و فرسایش توان جسمى، از این مرکب تن در کسب غنا و بى نیازى جاودان بهره گیر.
بترس از ماندن جان در چاه طبیعت و سرگرم شدن به این خانه فریب و غرور. مباد از آنان باشى که در آخرت دردمندانه گویند:
«ربّ ارجعون لعلى اعمل صالحا فیما ترکت.»
پروردگارا مرا به دنیا برگردان تا در فرصت باقیمانده کارهاى شایسته کنم.
چنین پاسخ مى شنوند:
«کَلا انّها کلمة هو قائلها و من ورائهم برزخ الى یوم یبعثون.»
خفه شو! این حرفى است که او مى زند ورنه اهل عمل نمى باشد.
هان اى برادران مؤمنم! من شما را گواه مى گیرم. شما به سود من نزد خداى تعالى گواهى دهید. همان طورى که خداى سبحان را گواهى کافى است، گواه مى گیرم. همه فرشتگان و ساکنان آسمان ها، حاملان عرش، پیامبران، و فرستادگان الهى را شاهد مى گیرم: بر اینکه اقرار مى کنم و با قلب، زبان و تمام وجودم گواهى مى دهم:
«معبودى جز خدا نیست. او، یکتاست. نه او را رفیقى است و نه فرزندى. گواهى مى دهم: خداى تعالى، دانا، توانا، زنده اراده کننده، درک کننده، ازلى، ابدى، سرمدى، شنوا، بینا، مهربان بخشایشگر و پاک از همه نقصان هاست. شهادت مى دهم که: جمیع فرشتگان، پیامبران و کتاب هاى آسمانى راست و به حق اند.
شهادت مى دهم: جدّم بنده خدا و فرستاده او و خاتم پیامبران است هر آنچه از جانب خدا آورده است و حق است او از خود سخنى نگفت هر آنچه فرموده وحى الهى بوده.
شهادت مى دهم که: وصىّ و جانشین پس از او، جدّ من امیرمؤمنان على بن ابیطالب، امام حسن، امام حسین، على بن حسین، محمد بن على، جعفر بن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى، محمد بن على، على بن محمد، حسن بن على و حجت بن الحسن، قائم آل محمد، مهدى صلوات اللّه علیهم اجمعین، امامان من هستند. گواهى مى دهم: امام منتظر، زنده است. پیامبر(ص) از ظهور وى خبر داده است. از طریق شیعه و سنى متواتر است این خبر که آن بزرگوار فرمود:
«انّ المهدى من عترتى من اهل بیتى یخرج فى آخرالزمان تنزل له السماء قطرها و تخرج له الارض بذرها فیملأ الارض عدلاً و قسطا کما ملأها القوم ظلما و جورا.»
مهدى از ذریّه و از فرزندان من است. او در آخرالزمان ظهور مى کند. آسمان بارانش را بر او فرو مى بارد و زمین بذرهایش را به بار مى نشاند. در آن هنگام، زمین از عدل و قسط لبریز شود همان گونه که به دست قوم ستمگر، از جور و ستم لبریز شده بود.
او حجت خدا قائم آل محمد(ص) فرزند امام حسن عسکرى است. جان و تنم فداى او باد. بارالها! در ظهور او شتاب کن و راههاى خروج و قیام او را آسان و آماده ساز.
شهادت مى دهم: مرگ، حق است و معاد، صراط و میزان و سنجش اعمال وجود دارد. بهشت و آتش حق است. قرآن و همه کتاب هاى آسمانى بر حق اند. همه اینها را از روى یقین و براساس بصیرت و آگاهى دینى ام گواهى مى دهم.
خداى تعالى را گواه مى گیرم و گواهى او مرا بس است. من آنچه از معارف حقیقیه در این کتاب اربعین یاد کردم، برگرفته از دیگرى نبوده است، بلکه برخاسته از دین اسلام است که پروردگارم بر من الهام کرده است و به آنها هدایتم نمود.
با آن معارف شرح صدر یافتم، به گونه اى که قلبم گنجایش معارفى که اینجا گفتم و آنچه را ناگفته گذاردم، یافت؛ زیرا معانى شهودى و ذوقى در قالب الفاظ و عبارات نیاید.
این اندک گفتار براى صاحبان قلب بس است. همه اینها از عنایت پروردگارم است، تا مرا بیازماید که سپاسگزارم یا ناسپاس. بى شک خدا بى نیاز از جهان ها و جهانیان است.
«اللهم ثبتنى و جمیع أخوانى و أخواتى من المؤمنین و المؤمنات على کلمة الاخلاص و هَب لنا من لدنک رحمة و قنا عذاب النار.»