سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خودفرمانی چشم انداز تربیت علوی ( ترجمه نامه 31 نهج البلاغه )

خودفرمانی چشم انداز تربیت علوی ( ترجمه نامه 31 نهج البلاغه )

احمد اسلامی

برابر آنچه در نهج‌البلاغه آمده است، بازده و برون‌داد ایده و اندیشه علوی در حوزه اخلاق و تربیت، انسان بالنده، زاینده و گسترش‌یافته‌ای است که به پایه «خویشتن بانی» (= تقوی) رسیده و «خویشتن‌دار» باشد. چه آنکه به گفته آن پیشوا : «سرنمون منش‌های فرازین انسانی، خویشتن‌بانی و خویشتن‌داری است.» (نهج‌البلاغه، حکمت/ 410) و چنان است که وی، آن را چکیده واگویه‌های تربیتی خویش می‌داند. (همان/ نامه/ 31)

نشانه بر نهاده «تقوی»، چنانکه پاره‌ای پنداشته و انگاشته‌اند، پرهیز و ستیز نیست، بلکه «خودکنترلی، خودفرمانی و خودسالاری» است. و این بسته به آن است که آدمی دستگاه «عقل و اراده» خویش را آنچنان بارور و کارگر سازد که بتواند کار و کنشی خردمند و فرازمند داشته و از سر «آزادی» گزینش کرده و رفتار نماید. در سخنان امام علی(ع) آمده است که : «در برخورد با رویدادها و رخدادهای زندگی، چونان شتربچّه دوساله باش که نه پشتی دارد تا بر او بار نهند و نه پستانی که از او شیر دوشند.» (همان، حکمت/ 1)

روشن است که انسانی این‌چنین توانمند، آنچنان رادمند خواهد بود که در زیست گروهی و پیوندهای انسانی و اجتماعی «خود تراز» باشد.

آنچه که در چشم‌انداز ایده تربیتی آن امام برنبشته و برجسته آمده است، این است که : «... بپرهیز از هر کار و کنشی که چون از تو برآید، زیبا نمایی ولی چون از دیگری سر زند، بر آن برچسب ناروایی زنی.» (همان/ نامه/ 69)

«خودترازی»، سرآمد ویژگی‌های منشی و رفتاری نهادینه انسانی است که در چشم‌انداز اندیشه علوی، جای گرفته و این بایسته و شایسته «ادب» در زیست گروهی است و هم - چنانکه در سخن امام آمده است- بسنده اوست. چه آنکه وی می‌گوید: «در ادب زندگی - برای تو- همین بس که، از کار و کُنشی که- چون از دیگران سر زند- ناپسند دانسته و رنجور شوی، پرهیز کرده و دوری کنی.» (همان، حکمت/ 365 و 412) و این همان «داد و برابری» (= عدل و انصاف) است که چون از اندیشه برآید و بر جان نشیند و در کردار نمایان شود و گستره گفتار و رفتار را فرا گیرد، زندگی مینویی و آدمی مینا و مانا گردد. زیرا که این رمز هستی و راز دوستی خداوند است. و بر این پایه گفته شده است: «بنده دل‌پذیر خدا، آن است که داد را بر خود بایسته کند و هموار نماید و همواره بر آن بستر زید و گام نخست هم این است که «خودی» خویش را از بردگی هر انگیزه و انگاره‌ای برهاند تا مگر به فرمانروایی رساند.» (همان، خطبه/ 87) و این ناموس هستی است که، رُستن در رَستن است.

کوتاه سخن آنکه، انسان پژوهی فرهنگی، سرآمد جنبش فرازمندانه‌ی انسان را «خودفرمانی و خودسالاری» و رسیدن به آن بلندایی می‌داند که آدمی بتواند «من» خویش را «تراز» اندازه‌گیری و ارزیابی روش‌ها و منش‌ها بدارد و این در راستای فرجام و سرانجام پویش رستارگرایانه کاروان بشری همانند ستیغ بلندی است که باید نوردیده شود.

بی‌گمان پیمایشی این‌چنین کلان و گران، آنهم در فرایند جهانی شدن زندگی، نیازمند پویایی و نوزایی خرد و اندیشه و نیز کارآمدسازی هنر آفرینندگی و نوسازی است.

به بیان دیگر، حرکت به آن نقطه و قله افق مانند و فعلیت ظرفیت شوندگی کمال گرایانه انسان به شرط فعّال‌سازی هنر خلاقیت و توانمندسازی وی بر حمل بار امانت (= رهایی تابی انتهایی) ممکن و مقدور می‌گردد و این - البته- مستلزم پذیرش مرجعیت عقل و علم در کنار مرجعیت وحی است.

بر این پایه روشن است که گام نخست در این جنبش و پیمایش، «خودشکوفایی عقلانی و بارورسازی تفکر انتقادی» (نهج‌البلاغه، خطبه/ 1) است.

خودشکوفایی عقلانی که- برابر رده‌بندی مزلو (مرندی: 1368/ 285- 386)- در نوک هرم نیازهای انسان جای دارد و چون فرایندی در پس پاسخ به نیازهای پایین هرم بارور و کارگر می‌شود، سرنمون رستاخیز پیامبران است. به گزارش تحلیلی امام علی(ع) : «پیامبران از ژرفنای جامعه و از لابلای مردم سر زده و برآمدند، مگر تا با چالش و بیدارسازی زمینه‌های روانی و نیز با کاوش و آزادسازی انرژی انباشته انسانی، گنجینه‌های عقلانی را برانگیخته سازند.» (همان)

آنچه که در اینجا شایسته‌ یادآوری و بایسته پای‌فشاری است، این است که چنین رستاخیزی تنها در سایه اخلاق- و نه قدرت- انجام گرفته و به فرجام می‌رسد. زیرا قدرت و قانون زمانی کارساز بوده و دارای کارکرد ساماندهی و سازمان بخشی خواهد بود که با ساز و کار عقل و اخلاق پشتیبانی و راهنمایی و بلکه رهبری شود.

به بیان دیگر، کارکرد انضباط و انتظام اجتماعی برای قدرت و قانون به شرط «اثاره (= شکوفایی و باروری) و اماره (= فرمانروایی) عقل» مشروع و ممکن می‌گردد، چرا که در این صورت، «عدل و آزادی» به عنوان حکمت مشروعیت حکومت رخ نموده و اقامه می‌شوند. بنابراین، «قانون» گر چه ستون خیمه مدنیت است، ولی باید بر شالوده «اخلاق» استوار گردد.

این است که درون مایه و ایده مرکزی منشور اخلاقی و تربیتی امام علی(ع) برابر نامه/ 31 نهج‌البلاغه، این چنین آمده است:

«خودت را تراز سنجش و اندازه‌گیری شخصیت خویش با دیگران بدار و آن را شاهین داوری بدان! پس،

- برای دیگران دل‌پذیر و روا بدان، آنچه را که برای خود روا می‌دانی و برای آنان دل‌گریز و ناروا بدان، آنچه را که برای خود ناروا می‌دانی!

- ستم مکن، چونان که دوست نداری ستم شوی!

- نیکی کن، چونان که دوست داری نیکی شوی!

- و آنچه را که چون از دیگران برآید و روی دهد، زشت و پلشت می‌دانی، از خود هم چون رخ دهد، زشت و پلشت بدان و آنچه را که چون از تو برآید، زیبا دانسته و بدان خرسندی، از دیگران هم- اگر برآید- بر آن خرسند باش...»